جدول جو
جدول جو

معنی پس خورده - جستجوی لغت در جدول جو

پس خورده
بازماندۀ خوراک که پس از خوردن غذا باقی بماند، پس مانده
تصویری از پس خورده
تصویر پس خورده
فرهنگ فارسی عمید
پس خورده
(پَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
پس مانده. باقی ماندۀ طعام یا شراب پس از خوردن و آشامیدن کسی آنرا. سؤر. نغبه. غمجه، اسار: پس خورده بازگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). اشتف ّ فی الأناء کله،خورد تمامۀ آب آوند را که پس خورده نماند. دعرم، شتری که آب پس خوردۀ شتران را خورد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پس خورده
آنکه پس مانده غذای دیگران را میخورند، پس خورده یا باز مانده طعام و غذا و شراب سوء ر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
پیچ و تاب پیداکرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لت خورده
تصویر لت خورده
سیلی خورده، لطمه خورده، صدمه دیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پا خوردن
تصویر پا خوردن
ساییده شدن، لگدمال شدن، کنایه از فریب خوردن و دچار حساب سازی شدن
فرهنگ فارسی عمید
(پَ خوَرْ / خُرْ)
رجوع به پس خورده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لس خورده
تصویر لس خورده
ضربت دیده کتک خورده: آن لس خورده و سر شکسته ظالم است
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پس مانده غذای دیگران را میخورند، پس خورده یا باز مانده طعام و غذا و شراب سوء ر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا خوردن
تصویر پا خوردن
فریب خوردن او، گول خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خوردن
تصویر پر خوردن
بسیار خوردن بیش از اندازه خوردن مقابل کم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست خورده
تصویر دست خورده
فرسوده، کالای مستعمل، لمس شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس رونده
تصویر پس رونده
پس رو تابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس آوردن
تصویر پس آوردن
مراجعت دادن چیزی، رد کردن، پس دادن
فرهنگ لغت هوشیار
سیلی خورده تپانچه خورده، زبون شدن، صدمه دیده: من بیچاره هستم که با این چشمهای لت خورده ام باید نخ و سوزن بزنم، ضرر رسیده زیان دیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس آوردن
تصویر پس آوردن
((~. وَ دَ))
مراجعت دادن، برگرداندن چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
Meandering, Sinuously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
sinueux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از دهکده های استرآباد رستاق
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
gewunden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
звивистий , звивисто
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
kręty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
蜿蜒的 , 蜿蜒地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
sinuoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
tortuoso, sinuoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
serpenteante, sinuoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
извилистый , извилисто
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
kronkelig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
คดเคี้ยว , อย่างคดเคี้ยว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
berkelok-kelok, berliku-liku
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
घुमावदार , घुमावदार रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
מתפתל , בצורה מסולסלת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
曲がりくねった , 曲がった
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
구불구불한 , 구불구불하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پیچ خورده
تصویر پیچ خورده
dolambaçlı, kıvrılarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی